جایگاه امام علی (ع) در رهآورد عرفانی امام خمینی(ره)
ارسال شده در تاریخ: 1394/01/15 اخلاق
1 - معیت علی علیه السلام با عالم و آدم:
آن گونه که از آیات و روایات اهل بیت علیهم السلام برداشت کرده اند، انسان کامل خلیفه خدا در زمین بوده و علت غائی آفرینش است، چه این که عالم و آدم در پناه انسان کامل حفظ میگردد، چنان که حضرت صادق علیه السلام فرمود: «لو بقیت الارض بغیر امام لساخة»[1] اگر فرض شود که زمین خالی از وجود امام باشد هر آینه از درجه وجود ساقطه میگردد و متلاشی میشود. در این کلام نورانی بدین حقیقت اشاره شده که نیاز مردم به وجود انسان کامل تنها برای امور دینی نیست بلکه عالم هستی با وجود او استوار و حفظ میگردد، مصداق بارز انسان کامل بعد از پیامبر وجود مقدس علی علیه السلام است چنان که فرمود: «ما لله آیة اکبر منی»[2] چون علی علیه السلام بمنزله نفس و جان رسول خداست و چیزی مانند رسول اکرم اسماء و صفات خدا را نشان نمیدهد، پس او مثل آینه ای است که در پهنه نظام هستی گسترده شده و اسماء و صفات خدا را بخوبی نشان میدهد، و یکی از اسماء حق سبحانه قیوم است و علی علیه السلام مظهر اسم شریف قیوم بوده و با عالم و آدم معیت قیومی دارد، لذا امام خمینی در این باره گفته است: «از آنچه تاکنون گفته شد ممکن است معنای فرمایش سرور موحدان و پیشوای عارفان امیر مؤمنان برای شما مفهوم گردد که فرمود: من با همه انبیاء در باطن بوده ام و با حضرت خاتم در ظاهر نیز هستم، زیرا آن حضرت صاحب ولایت مطلقه کلیه است و ولایت، باطن خلافت است، و ولایت مطلقه کلیه، باطن خلافت کلیه است، پس آن حضرت با مقام ولایت کلی که دارد قائم و محیط بر همه نفوس بوده و شاهد اعمال همگان است و با معیت قیومی الهی که ظل معیت قیومی حقیقی الهی است، با همه چیز همراه است، لکن چون جنبه ولایت در انبیاء بیشتر است از این جهت در روایات فقط انبیاء علیهم السلام ذکر شده است. »[3]
2- هماهنگی وجودی امیر مؤمنان با قرآن کریم:
یکی از حقایق که بزرگان حکمت و معرفت عنوان نموده، مساله مراتب تنزل قرآن و هماهنگی کامل میان مراتب وجودی انسان کامل با قرآن کریم است، صدرالمتاءلهین در این زمینه میگوید: بدون تردید قرآن کریم با هزار حجاب از جانب خدای سبحان بسوی خلق نازل گردیده، بخاطر آن که چشمها ضعیف تر از آن است که قرآن را با همان حقیقت آن بتواند مشاهده کند، اگر بفرض تنها - باء - بسم الله، با همان عظمتی که در لوح برای آن است به سوی عرش نازل میشد، هر آینه عرش از شدت نورانیت آن ذوب گردیده و کرسی مضمحل میشد، چه رسد به آسمان دنیا[4] امام خمینی پس از بیان این کلام صدرالمتاءلهین، در مورد هماهنگی وجودی انسان کامل با مراتب قرآن کریم میگوید: «من میگویم که کتاب تکوین الهی و قرآن ناطق ربانی نیز از عالم غیب با هفتاد هزار حجاب نازل شده تا این کتاب تدوین حق را با خود همراه داشته و نفوس انسانی را از زندان طبیعت رهایی داده و بسوی موطن اصلی شان رهنمایی کند، این کتاب تکوین و همه اولیاء الله کتابهای آسمانی هستند که از نزد خداوند نازل شده و حاملان قرآن کریم هستند. »[5] حضرت امام در خصوص هماهنگی مراتب وجودی قرآن ناطق علی بن ابی طالب با قرآن کریم گفته است: «حضرت امیر را همان طوری که من راجع به قرآن عرض کردم و در روایات است، این نازل شده است به منازل مختلف تا به ما رسیده رسول خدا هم این طور است مراحل طی شده است تا رسیده به عالم طبیعت، و این وجود مقدس - پیامبر - و آن وجود مقدس - علی - شده است. »[6]
3- اسرار نهفته علی علیه السلام:
حقیقت دیگری از مقام و منزلت علی علیه السلام که در اندیشه عرفانی امام خمینی مورد توجه قرار گرفته است، عظمت و عشق الهی آن حضرت به خدای سبحان است، این ویژگی حضرت که منشا تمام کمالات او گردیده و او را فانی در توحید نموده و یدالله و عین الله کرده است، در ره آورد عرفانی امام راحل به عنوان اسرار نهفته امیر مؤمنان تبیین گردیده است لذا فرمود: «بعضی از کمالات حضرت که شاید قدری مخفی مانده باشد از ادعیه حضرت معلوم میشود، کی میتواند آن طور بگوید؟ کی آن طور عشق به خدا دارد که از جهنم نمیترسد لکن میترسد که با جهنم رفتن از مقام خودش به مرتبه ای برسد که محروم بشود از عشق او؟ از فراق حق ناله میزند، این عشق بخداست و ارزش اعمال روی این عشق و محبتی است که به حق تعالی است، روی این فنا در توحید است، این روی عشق و توحیدی است که قلب او هست لذا، یدالله، عین الله شده است. »[7]
یکی دیگر از اسرار نهفته در وجود علی علیه السلام که کمتر گفته و شنیده شده آن است که حقیقت پیامبر و علی علیه السلام ما در نخستین و اولین ظهور هستی است، که حضرت امام راحل در آثار عرفانی خود بخصوص مصباح الهدایه حقایقی بسیار عمیق در این زمینه طرح و تبیین کرده است.
4- جامعیت علی علیه السلام :
یکی از راههایی که سالکان عارف برای شناخت حق پیموده اند، آن است که حق سبحانه را جامع صفات متضاد یافته اند. [8] این حقیقت در انسان کامل نیز جریان دارد، زیرا انسان کامل که مظهر همه اسماء و صفات الهی است، گاهی از نظر امعیت بجایی میرسد که در او صفات متضاده جمع میشود و در این جهت نیز مظهر حق سبحانه میگردد، لکن تفاوت در آن است که حق سبحانه از جهت واحده متصف به صفات متضاده است و مظهر او: یعنی انسان کامل، از جهات مختلفه به صفات متضاده متصف میگردد و بعد از پیامبر اسلام، علی علیه السلام مصداق بارز این صفت است. لذا امام خمینی در این زمینه گفته است: «این موجود یک اعجازی است که نمیشود در اطراف او آن طور که هست صحبت کرد، هر کسی به اندازه فهم خودش در این باب صحبت کرده است و حضرت غیر این معانی است، آن صفات متضاده که در اشخاص نمیشود باشد، در ایشان است، از همین جهت است که این صفات متضاده که هست این که هر کسی یک طرفش را گرفته و خیال میکند که ایشان اوست کسی که عارف است و در راس عرفای عالم واقع شده است، این آدم در حکومت دخالت دارد، و کسی که در جنگها آن طور فعالیت داشت، مع ذلک در زهد، تقوا و کناری از خلق آن طور بوده است و آن بعد معنوی که ایشان دارند بر کسی کشف نشده است مگر اشخاصی هم طراز خودش»[9]
نهج البلاغه از دیدگاه امام خمینی بدون تردید بعد از قرآن و کلام پیامبر(ص)، نهج البلاغه مائده بزرگ و پر برکتی است که در اختیار امت اسلامی قرار گرفته است و با جرات میتوان گفت که نهج البلاغه جلوه بزرگی قرآن کریم است، زیرا علی علیه السلام کسی است که تمام حقایق و معارف قرآن در نهانخانه جان او پیاده شده، آنگاه بصورت خطبه های نهج البلاغه در بیان او تجلی نموده است. پس نهج البلاغه که چون کوثر زلال و نسیم روح بخش است مانند آب جاری است که از بلندای قله وجود امیر بیان بر دامنه کوهسار هستی اندیشهها سرازیر گردیده و مصداق بارز کلام مولاست که فرمود: «ینحدر عنی السیل و لا یرقی الی الطیر»[10] و مانند نسیم صبحگاهی است که امت اسلام را جان دوباره میبخشد، بدین جهت باید گفت که مطالعه کردن نهج البلاغه همت، مردانگی، شهامت روحی و عظمت نفس برای انسان ایجاد میکند، [زیرا آن کتاب از جان پر صلابتی جوشیده است که با سختیها و مشکلات بسیار سنگینی دست و پنجه نرم کرده است.
[3] - امام خمینی، مصباح الهدایة، ص 196، نشر 1360
[4] - اسفار، ج 7، ص 30
[5] - امام خمینی، شرح دعای سحر، ص 127، انتشارات دارالکتاب قم
[6] - امام خمینی، تبیان، دفتر 12، ص 210، نشر 1378
[8] - شرح خوارزمی به فصوص الحکم، فص ادریسی، ص 313، با تصحیح علامه حسن زاده آملی، نشر 1371 .
[9] - امام خمینی، تبیان، دفتر 12، ص 224، نشر 1378