گزارش الئاریوس از عاشورا در اردبیل

مقاله/اردبیل مهد تشیع؛ یکی از ویژگی های بارز دوران صفوی گسترش تولید وتجارت ابریشم است که سبب گشوده شدن بیش از پیش پای اروپایی ها به ایران و رقابت های بازرگانی شد.

علاقه پادشاهان این سلسله به ویژه شاه عباس بزرگ به توسعه روابط بازرگانی وسیاسی و همچنین استفاده از جنگ افزارهای پیشرفته آن زمان اروپا در مقابله با قشون مجهز عثمانی خود عامل دیگری در تشدید این رقابت ها بود. در نیمه اول قرن هفدهم ،«فریدریش سوم » دوک ایالت شلسویگ هلشتاین نیز به فکر افتاد که برای تولید پارچه ی ابریشمی در کارخانه های نساجی هامبورگ و حمل ابریشم خام ایران از طریق مسکوهیاتی را به دربار شاه صفی روان کند و علت اینکه هیات از طریق مسکو به ایران آمد بدین علت است که این هیات جهت جلب موافقت تزار برای عبور از آن کشور و رسیدن به ایران با مسافرت دوم هیات به دربار شاه صفی بستگی نزدیک داشت.

سفرای آلمانی با موافقت مقامات روسی ،ناخدا میخائیل کوردس را همراه شش استاد کار هب نیژن ناو گورود در یکصد مایلی مسکو می فرستند تا در آنجا یک فروند کشتی مناسب برای گذشتن از رود ولگا ودریای خزر بسازد و خود مسکو را به سوی هلشتاین ترک می کند.

اعضای هیات پس از رسیدن به آلمان به دستور دوک هلشتاین فورا خود را برای مسافرت به ایران و حضور در دربار شاه صفی مهیا می سازند.

ترکیب هیات اعزامی به ایران از این قرار بود:

1 -  اتو مرگمان (رئیس هیات)

2 - فیلپوس کروسیوس (نائب رئیس)

3 – هرمان فن اشتادن (اهل ریگا،کارگزار درجه یک)

4 – یوهان آلبرشت فن ماندلسو(نجیب زاده)

5 – یوهان کریستوف (رئیس تشریفات)

6 – هارتمان گرامان (پزشک ویژه ی سفرا)

7 – آدام الئاریوس اهل آشرزلین در ساکسن (مشاور و منشی هیات)

آدام الئاریوس دانشمندی بوده با معلومات زیاد ذهنی فوق العاده تا جایی که حتی شخصی مانند گوته در دیوان شرقی خود او را مورد تمجید قرار می دهد و او را «مردی کار آمد» می نامد.

الئاریوس در سفرنامه آنچه را که به چشم دیده دقیقا و با موشکافی بیان کرده و آنجاکه در شنیده های خود تردید داشته ،کلما تی چون «ظاهرا»و«گویا»را به کاربرده است.

الئاریوس فقط یک سال ونیم در ایران بوده و بیشتر این مدت در راه سفر و جابه جا شدن از این نقطه به آن نقطه گذاشته است ولی در مقابل اوضاع اجتماعی ،آداب و رسوم و سنت های ما را دقیقا بررسی کرده و شرح داده است. توصیف وی از بقعه شیخ صفی الدین و عزاداری مردم اردبیل در آن دوران بسیار جامع است و نظیر آن را در سفرنامه های دیگر کمتر می یابیم . خوی و صفات پسندیده ایرانی را با شهامت می ستاید و از آنچه که به نظر او زشت آید به شدت انتقاد می کند . الئاریوس پس از بازگشت به آلمان در سال 1654 میلادی (074ا هـ ق) سفرنامه خود را نوشته و در سال  1656 میلادی منتشر ساخته است .

«آدام الئاریوس»به زبان های ترکی و فارسی آشنا بوده و گلستان سعدی را به زبان آلمانی برگردانده است، بنابر این در اثر خود در بسیاری از جاها از واژه های ترکی و فارسی استفاده کرده است، مثلا مراسمی که ما امروزه «عاشورا» و یا چهارشنبه سوری می نامیم  به صورت «عاشورا» و«چهارشنبه سور» آورده است.

اما شاه صفی، وی نوه ی عباس اول سام میرزا ، که فرزند پسر ارشد عباس محمد باقر بود و به نام صفی هم شناخته می شد ،جانشین شاه عباس شد. سام میرزا هنگام نشستن برتخت  در 17 فوریه 1629 (1038 هـ ق) نام پدرش صفی را برخود نهاد. در سلطنت شاه صفی سیاست تبدیل  ولایت ممالک به خاصه که عباس اول آغاز کرده بود توسعه یافت. شاه صفی در مه 1642 م (صفر 1052 هـ ق) هنگامی که سرگرم تدارک دیدن عملیاتی برای بازپس گیری قندهار از تیموریان بود ، در سن سی و دو سالگی به مرگ زود رس در گذشت . پسر وی عباس دوم جانشین وی شد.

الئاریوس در سفر نامه خود در بخش اردبیل چنین می نویسد:

«روز دهم آوریل طی تشریفات با شکوهی وارد اردبیل شدیم. حوالی ظهر به طرف اردبیل حرکت کردیم ،در وسط راه عده ای سوار لباس های اونیفرم مرتبی پوشیده بودند. به استقبال آمده و پس از ادای احترام و سلام، جلوی ما به عنوان اسکورت ،اسب راندند ،به این ترتیب از دهی به نام کهرلان که دارای برجهای زیبایی بود گذشتیم و در همین جا کلانتر اردبیل طالب خان با عده سوار به استقبال آمد.

طولی نکشید که خان اردبیل «کلب علی خان» با عده ای سوار زبده در حدود هزار نفر به استقبال آمد و با خوشرویی زیاد به سفیران سلام و خوش آمد گفت ،ودر وسط دو سفیر اسب خود را به حرکت در آورد . از اینجا به بعد یک سلسله تشریفات و مراسم به شرح زیر انجام شد.

دو پسر نوجوان که پیراهن های سفید و پوست دوزی شده ای پوشیده و هریک چوب بلندی که سر آن یک نارنج زده بودند ،در دست داشته،جلو سفیران آمده واز روی کتاب هایی که در دست داشتند باصدای بلند اشعاری در مدح محمد(ص)،علی(ع) و شیخ صفی خواندند. این پسرها را «ابدال» می نامیدند.

روز25 آوریل مصادف با دهم ذیحجه و عید قربان مسلمانان بود. این روز را مسلمین به یاد بود آنکه ابراهیم پسر خود را در راه خدا می خواست قربانی نماید جشن می گیرند و هر یک از آنها استطاعت داشته باشد صبح روز عید قربان قبل از طلوع آفتاب به یاد بود آن روز گوسفند یا بره ای را در خارج خانه خود قربانی کرده و گوشت آن را به فقرا و مستمندان اطراف خانه خود می دهد وبه هیچ وجه گوشت آن گوسفند یا پوست آن را برای خود به داخل منزل نمی برد.

13 ماه مه مصادف با اول محرم و ایام عزاداری ایرانی ها است که مدت ده روز را تا عاشورا به عزا می نشینند . این مراسم فقط در ایران انجام شده و کشورهای دیگر اسلامی از آن تبعیت نمی کنند. این عزاداری به یاد بود شهادت حسین (ع) فرزند علی (ع) است که بنابر روایت ایرانی ها در طی جنگی که با سپاهیان یزید کرد و این سپاهیان چند روز آب را به روی آنها بستند به اتفاق یاران و همراهان خود به شهادت رسید.در این پیکار نابرابر 72 تیر به بدن حسین اصابت کرد و سنان ابن انس کاردی را در بدن امام فرو کردو سرانجام به دست شمر به شهادت رسید. علت آنکه این مراسم عزا مدت ده روز به طول می انجامید آن است که دشمنان و کفار ،حسین و یارانش را که از مدینه به کوفه مسافرت می کردند مدت ده روز تعقیب کرده و در فشار گذاشته بودند . در این ایام ایرانی ها لباس سیاه وعزا پوشیده و غمگین هستند، شوخی و بذله گویی نمی کنند ،لب به مشروب نمی زنند و از منهیات  پرهیز می نمایند.

در آن موقع در اردبیل مراسم خاص انجام می شد. نوجوانان در کوچه و خیابان ها دور هم جمع شده و دسته هایی را تشکیل می دادند وبا بیرق های بلند در حالی که فریاد«یا حسین واحسین»می کشیدند به طرف مساجد و تکایا می رفتند  و در شب های  سه روز آخرایام عاشورا مردان هم در کنار تکایا ودر زیرچادر های بزرگ اجتماع کرده و در حالی که مشعل هایی در دست داشتند با فریاد و شیون زیاد که خون به صورت آنها آمده  و رنگ ورویشان سرخ می شد، عزاداری می کردند.

من به اتفاق چند نفر از همکارانم به تماشای این دسته ها در یکی از تکایا رفتیم. آنها وقتی ما را مشاهده کردند دعوت کردند که داخل شویم و به دست هر یک از ما یک شمع دادند مدتی در تکیه بوده و مراسم عزاداری را تماشا می کردیم،آنگاه دسته به حرکت آمده با مشعل هایی که راه آنها را روشن می کرد در کوچه و خیابان شروع به گردش کردند.

در آخرین روز ایام عزاداری،دسته جات وخیابان ها و معابر از صبح تا ظهر حرکت می کنند و شب آن روز نیز در مراسم خاصی شرکت می کنند. محل اجتماع اصلی این دسته جات در جلوی مزار شیخ صفی الدین است که پرچم و بیرق بلندی را که بنابر روایتی فاطمه دختر پیغمبر (ص) به دست خود برافراشته و شیخ صدر الدین پسر شیخ صفی این پرچم را از مدینه به اردبیل آورده است ،می گویند در مراسم عزاداری چنانچه نام حسین بر ذهن نقش بندند، پرچم یاد شده شدیدا به حرکت می آید ولی اگر این جملات که هفتادو دو زخم او را مجروح کرده و از اسب به زیر افتاده است غلط خوانده شود بیرق مذکور چنان با شدت به اهتزاز در می آید که بالای چوب می شکند و به زمین می افتد. من شخصا در آنجا حضور نداشتم  که این ماجرا را ببینم ولی ایرانی ها می خواستند آنچه را که اشاره شده به عنوان یک داستان واقعی به من بقبولانند.

ظهر آن روز خان به سفرا گفت که امشب(بیست وچهار ماه مه) ایرانی ها طی مراسمی عاشورا رابه پایان می برند وچنانچه آقایان سفرا مایل به دیدن باشند او از آنها دعوت می کند تا در این مراسم شرکت کنند،منتها برابرقوانین اسلامی نمی توانند با شراب از آنها پذیرایی کند و فقط مجاز به نوشیدن آب هستند. پس از فرو رفتن خورشید سفرا همراه تمام اعضای کمیته در محل تعیین شده قرار گرفتند.

خان که از منزلش می آمد به سوی ما روان شد و دوستانه خوش آمد گفت وتعارف که به درون خانه رویم و ما در محوطه ای که در آن به میدان شهر (برای اینکه مراسم می بایست در میدان بازار بزرگ شهر انجام شود) باز می شد برد. صندلی هایی که طرف چپ قرار داشت به طور منظم کنار هم چیده و بر روی آنها قالیچه های زیبایی انداخته بودند. خان ما را به این صندلی ها بنشاند و خود تنها ،طرف راست در زمین نشست. در برابر ما سفره بلند مطابق سلیقه و رسم ایرانی روی زمین پهن شده بود که در آن مقدار زیادی ظروف چینی که پر از خوراکی های شیرین و شربت های معطر بود به چشم می خورد . جلوی سفره چند شمعدان مسی به بلندی چهار پا که در آن شمع های مومی کلفت گذاشته بودند ،قرار داشت . غیر از این ،چراغ ها که با پیه و نفت(naphta ) می سوخت روشنائی محوطه را تامین می کرد.

در مقابل همراهان ما شمعدان های بزرگی قرار داشت که بر هر کدام بیست تا سی عدد شمع مومی فرو کرده بودند. به دیوارهای میدان چند صد چراغ با گچ استوار کرده بودند که با پیه و نفت می سوخت و شعله بلندی از آن ها بر می خواست و چنین می نمود که خانه ها در آتش و شعله فرو رفته اند. در طول و بر فراز میدان تعداد زیادی فانوس که کاغذ های رنگین روی آنها کشیده شده بود به طناب بلندی آویزان کرده بودند و به طرز زیبایی نور آنها بازی می کرد.

تعداد زیادی ازاهالی شهر در میدان گرد آمده ،عده ای روی زمین نشسته ولی گروهی دیگر در حالی که مشعل و ترکه نارنج به دست داشتند دایره وار قرار گرفتند و آغاز به خواندن کردند،این بخش از مراسم دارای ویژگی است که در اردبیل پنج خیابان بزرگ و اصلی وجود دارد که هر یک از آنها مختص به صنف معینی است .

این اصناف هر کدام  دسته ویژه و جداگانه ای تشکیل دادند و برای خود مداحان(آنها بسیار وجود دارد) معینی دارند که در مدح حضرت علی (ع) و امام حسین(ع) اشعاری ساخته اند و کسی که بهترین سروده را داراست ، آن را با آواز می خواند.

صنفی که اکنون بهترین سروده را ارائه دهد نامور می شود و با دریافت شربت مورد تحسین والتفات اهالی قرار می گیرد، به همین دلیل به صورت گروه های مجزا یکی پس از دیگری در دایره ی منظم برابر خان و سفرا آمدند و به مدت دو ساعت به خواندن با تمام توانایی جسمی خود پرداختند.

غیر ازاین در قسمت چپ گروهی متشکل  از هفت جوان  برهنه بودند این ها چاک چاکو (tzak tzaku ) نام دارند خود را از سرتاپا به نفت و خاک  وذغال سياه  وبراق کرده و فقط عورت خود را پوشانده بودند.

سنگ هایی را که در دست داشتند  به یکدیگر می کوبیدند و فریاد می کردند:

یاحسین(ع) ،یاحسین (ع) ، این عمل گویا بزرگترین مفهوم سوگواری را می دهد و تمثیلی از شهادت مظلومانه امام حسین (ع) است به همین دلیل چند بار سنگ را به سینه کوفتند. اینان شب ها برای خوابیدن به منزل نمی روند ،بلکه به نشانه ی اندوه و غمی که از شهادت امام حسین (ع) دارند بر خاکستر آشپز خانه شیخ صفی می خوابند.

گروهی دیگر مانند این افراد که یاد شد ،بدن خود در رنگ قرمز می مالند تا به این ترتیب  نعش در خون خفته ی امام حسین (ع) را به یاد آورند،ولی در آن زمان این اشخاص را ندیدم.

صبح روز بعد قبل از طلوع آفتاب ،ایرانی ها مراسم نعش گردانی امام حسین (ع) را برگزار کردند. آنها اشدر (eschder )و پرچم های معمولی خود را حمل می کردند.اسبها وشتر هایی را که بر پشت آنان پارچه های نیلی رنگ انداخته بودند،در شهر به گردش در آوردند.

در پارچه های یاد شده تیرهایی فرو کرده بودند که به نظر می رسید بر اثر تیر اندازی به بدن چارپایان فرو رفته باشد و نمایان گر تیرهایی بود که دشمن به بدن حضرت امام حسین (ع) فرو نشانده بود . در پشت اسب ها وشتران پسر بچه هایی نشسته بودند و در مقابل خویش طابوتهایی داشتند که با کاه و پوشال پر شده بود. اینها تمثیلی از فرزندان وحشت زده ی خاندان امام حسین (ع) بود. نیز تیردان پر از تیر به چشم می خورد که نشان دهنده ی اسلحه ی امام حسین (ع) بود. زمانی که خورشید بر آمد تعدادی – زیادی از اهالی در حیاط جلوی مزار شیخ صفی بازوان خود را به نیشتر (که سنت آنها است) سپردند. 

منابع مأخذ:

1 - آیین عزاداری ،ابراهیمی،1384،تهران انشارات میثاق

2 - ایران عصر صفوی ، راجر سیوری ،ترجمه کامبیز عزیزی ،انتشارات سحر ،1366،تهران

3 - تشکیل دولت ملی در ایران ، والتر هینتس ،ترجمه کیکاووس جهانداری،1362،خوارزمی ،تهران

4 - تعزیه و تعزیه خوانی ،همایونی ،1380 ،شیراز،انتشارات جشن هنر

5 - سفرنامه آرام الئاریوس،ترجمه احمد بهپور ،1380 ، ابتکار نو،تهران

واحد پژوهش"اردبیل مهد تشیع"
Date published: 12:00
10 / 10ScaleMaximum stars
Starts: 10/16/2017 12:14:28 PM
Ends: Duration:
P.O. Box:
Ardabil,
Iran


‣توهين به عزاداري هاي حسيني در شبکه تلويزيوني جمهوري آذربايجان
1394/01/15 توهين به عزاداري هاي حسيني در شبکه تلويزيوني جمهوري آذربايجان
ادامه
شبکه تلویزونی "لیدر" در جمهوری آذربایجان با پخش تص ...
‣لبیک یا حسین از کربلا تا آذربایجان + فیلم
1394/01/15 لبیک یا حسین از کربلا تا آذربایجان + فیلم
ادامه
امروز بار دیگر عطش شور حسین چو نسیمی دیگر دل را نو ...
‣تفاوت در هویت ما و قوم گراها
1394/01/15 تفاوت در هویت ما و قوم گراها
ادامه
چرا قومگراها بر روی حقیقت چشم بسته اند؟
‣"لبیک یا حسین "از کربلا تا جمهوری آذربایجان
1394/01/15
ادامه
با نزدیک شدن به عاشورای حسینی جمهوری آذربایجان حال ...
‣گزارش الئاریوس از عاشورا در اردبیل
1394/01/15 گزارش الئاریوس از عاشورا در اردبیل
ادامه
در آن موقع در اردبیل مراسم خاص انجام می شد. نوجوان ...
‣کارکرد مراسم سوگواری عاشورا در رسمی شدن مذهب شیعه در زمان صفویه
1394/01/15 کارکرد مراسم سوگواری عاشورا در رسمی شدن مذهب شیعه در زمان صفویه
ادامه
هنوز پس از گذشت قرن‌ها و با انجام تحقیقات متعدد، ب ...
ارسال نظر درباره مطلب

ارسال
SiteMap