علی(ع) شخصیتی جامع و مجمع الأضداد
ارسال شده در تاریخ: 1394/01/15 اخلاق
جامعيت أميرالمؤمنين (ع)
اما جامعيت أميرالمؤمنين، آيا ممكن است اوصاف و مناقبي مفصل در يك شخص جمع شود، بطوريكه در تمامي آنها سرآمد همه روزگاران باشد؟ اوصاف و مناقبي كه احدي به گرد پاي هيچ كدام از آنها نرسد، آيا چنين شخصيتي را ميتوان يافت؟ مجموعه نفسانيات انسان، شخصيت انسان را تشكيل ميدهند، اما معمولا اينگونه است كه انسانها در يكي از مسائل نفساني، بارز و برجسته ميشوند، ممكن نيست انسان در همه اوصاف و مسائل وارد شده و در همه آنها ممتاز باشد، حتي انبياء هم اينگونهاند مگر، عصاره موجودات و مفخر كائنات، حضرت ختمي مرتبت ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ. اين حرفها در مورد حضرت پيامبر جاري نيست، حضرت، خاتمِ فضائلِ اولين و آخرين است، وقتي اميرالمؤمنين جنازه مبارك حضرت پيامبر را در داخل قبر ميگذاشتند، فرمودند: «اللهُمَّ إنَّ هَذا أوَّلُ العَدَدِ وَ آخِرُ الأبَدِ»، يك كتاب شرح ميخواهد تا فرمايش حضرت فهميده شود؛ اما ساير پيامبران حتي پيامبران اولوالعزم، همه در يك وصف برجسته بودند، حضرت آدم در علم، حضرت نوح در فهم و تقوي، حضرت ابراهيم در خلّت، حضرت عيسي در صفوت، حضرت موسي در هيبت و حضرت ايوب در صبر. اما در شب نوزدهم ماه مبارك رمضان، اين فرمايش امام باقر ـ عليه السلام ـ را با جان و دل گوش كن، كه سندي بسيار عالي و معتبر نيز دارد، حضرت ميفرمايد: «كَانَتْ فِي عَلِيٍّ سُنَّةُ أَلْفِ نَبِيٍّ»[1]، سنت هزار پيغمبر در اميرالمؤمنين جمع شد.
علي، مجمع الأضداد
اما مهمترین و حساسترین مرحله جامعیت، این است که حضرت مجمع اضداد است،
جُمِعَت فِي صِفاتِكَ الأضدادُ
وَ َلِهذا عَزَّت لَكَ الأندَادُ[2]
علت اینکه برای تو همتایی پیدا نمیشود این است که اضداد در وجود تو جمع شده است
خُلُقٌ يُخجِلُ النَّسيمَ مِنَ اللُّطفِ
وَ بَأسٌ تَذوبُ مِنهُ الجَمادُ
از یک سو، اخلاقی در تو وجود دارد که نسیم از لطافت آن شرمنده است و از سوي دیگر، هیبتی داری که کوه را ذوب میکند، این دو، چگونه، یک جا جمع شدهاند؟
هُوَ البَکّاءُ فِی المِحرَابِ لیلا ً
هُوَ الضَّحَاكُ إذا اشتَدَّ الضِّرَابُ
شب که ميشود، علي را در محراب عبادت، تاج البکائین خواهي ديد. امام سجاد ـ علیه السلام ـ در مجلس یزید فرمود: پدر من «تاج البکائین»هست. در طول تاریخ از «بكّايين»زیادی نام برده شده است مثل حضرت یحیی كه از گریه زياد، گونههايش زخم شده بود، اما علی حساب دیگري دارد! اگر کسی تا این حد در محراب عبادت از خدا خوف داشته باشد، آیا میتواند، مرد میدان جنگ نيز باشد؟ اما میگوید: «هو الضحاک اذا اشتدّ ضراب»وقتی ميدان کارزار داغ میشد و شعله های آتشِ جنگ، برافروختهتر میشد، علی ـ علیه السلام ـ را خیلی خندان مييافتيد. عرض ميكردند: آقا ! شمشیر شما کوتاه است، شمشیر بلندتر بردارید. اما حضرت ميفرمود: اشكالي ندارد، من یک قدم جلوتر میگذارم، من كه نميترسم.
اینکه حضرت میفرماید: خداوند آیهای بزرگتر از من ندارد؛ این آیویت را بايد در جامعیت و جمعيت اضداد حضرت پیدا کرد! حضرت، مدینة المعاجز است؛ چرا كه هر وصف حضرت، یک معجزه میباشد؛ حلم حضرت معجزه است؛ صبر حضرت، معجزه است؛ تدبیر حضرت، معجزه است. جناب ابن ابی الحدید میگوید: «و اما حلمه علیه السلام فکاد یکون معجزاً»، حلم حضرت معجزه بود. این است شب علي، ببین چه خلوت مستانه ایست، پیدا کردن چنین خلوت مستانهای کار خیلی سختی است، کسی که در چنین مستانهای باشد، میشود یک عارف بی نظیر، عرفاء، نوعاً از اجتماع فاصله میگیرند و گوشه نشینی و انزوا اختیار کرده، به عبادت مشغول میشوند، اما علي اينگونه نيست، وقتی روز حضرت را نگاه میکنی، میبینی به خاطر ظلمی که به یک زن یهودی که در ذمه حکومت اسلامی است، وارد شده، ناله حضرت بلند شده و میفرماید: سزاوار است كه انسان به خاطر این ظلم، بمیرد. آن معامله ای که با عقیل کرد، وقتی عقیل، بچه هایش را با خود آورد آنقدر پریشان و گرسنه بودند، كه هر نظارهگري را متأثر ميكردند، اما حضرت با عقيل چگونه رفتار نمود؟ هرکس به این معامله نگاه میکند، ممكن است بگويد: عجب قلب سختی دارد که دلش براي این کودکان به رحم نيامد، اما وقتی حضرت را میبیند که صورت خود را به آتش تنور گرفته، ميگويد که چرا از احوال یتیمان غافل ماندهای؟ به اندازه ذرهای فکر نمیکند که حضرت قساوت دارد. اینطور صلابت در عدالت و آنطور فوران عطوفت، چطور در یکجا جمع شدهاند؟
حضرت میفرماید: به خدا قسم! چنان ریاضتی به نفسم میدهم که با پیدا کردن یک قرص نان به عنوان طعام و نمک به عنوان خورشت، خوشحال شود. آيا صاحب چنین ریاضتی، میتواند در میدان جنگ، شمشیر به دست بگیرد؟ با اين همه دعا، ریاضت، روزه و نماز شب، مگر در بدن، حال و طاقتی باقي ميماند، مگر ميتوان با اين حال، فنون جنگي را به دست آورد؟
جناب سید رضی میفرمايد: اگر کسی به خطبه های حضرت نگاه کند، بدون آنکه صاحب آن را بشناسد، حتما تصور خواهد کرد که صاحب این خطبهها که این گونه از زهد صحبت میکند از مردم کناره گیری کرده است و غیر از عبادت و توجه به امور معنوی و اخلاقی به هیچ کار دیگری اهتمام ندارد، هیچ تصور نمیکند که صاحب این خطبهها همان شخصی است که در ميدان جنگ از شمشیرش خون میچکد و وقتی وارد میدان میشود لشگر دشمن را به تلاطم در میآورد، همانطور که طوفان، خاک را، از روی سنگ برداشته و در هوا پخش میكند. آیا این جمع بین اضداد نیست؟
قطب راوندی که در قرن ششم میزیسته، سخن شیرینی دارد، میگوید: اگر کسی به سخنان علی نگاه کند، اينگونه گمان مي كند كه: «أَنَّهُ كَلَامُ مَنْ لَا شُغُلَ لَهُ بِغَيْرِ الْعِبَادَةِ وَ لَا حَظَّ لَهُ فِي غَيْرِ الزَّهَادَةِ وَ هَذِهِ مِنْ مَنَاقِبِهِ الْعَجِيبَةِ الَّتِي جَمَعَ بِهَا بَيْنَ الْأَضْدَادِ»[3]، میگوید: صاحب این زهد به غیر از عبادت کاری ندارد و این از مناقب عجیب حضرت هست كه این اوصاف عجیب و متضاد را در یکجا جمع کرده است. علی که لباس اضافي برای عوض کردن ندارد و به فرموده خودشان، هیچگاه لباس تعویضي برای خود آماده نکردند؛ علي برای تهيه لباس جديد، پول ندارد و براي تهيه پول لباس، میخواهد شمشیرش را بفروشد، در حالی که خلیفه مسلمین است و ایران یکی از استانهای اوست، ولي اصحاب به او قرض مي دهند و نمیگذارند، شمشيرش را بفروشد. اگر کسی این صحنه را ببیند، آيا باور مي كند كه او رئیس حکومتي به آن عظمت و وسعت است؟!