چهارشنبهسوریهای بولاغ باشی در آنسو و اینسوی ارس
ارسال شده در تاریخ:
1394/12/26
فرهنگ و رسوم
در جمهوری آذربایجان چهار مراسم چهارشنبهسوری در هر سهشنبه اسفندماه برگزار میشود که هر یک از آنها نام عناصر چهارگانه آب و باد و خاک و آتش را دارد. در روزگاری که فضاهای سنتی عصر سپری شده امکانات بسیار اندکی برای آشنایی زوجهای جوان در اختیار میگذاشت چشمهها و بولاغباشیهای چهارشنبهسوری منظره «روز دلدادگان» به خود میگرفت. دختران (البته نه چندان دور از چشم پسران) در صبحگاه چهارشنبهسوری کوزه به دست بر سر بولاغباشی و جویبارها میرفتند.
ترانههایی که از آن روزگار به یادگار مانده به خوبی تصویرگر فضای دخترانه بولاغباشیهاست:
سودان گلن سرمه لی قیز
چوخ اینجیدیر کوزه سنی
اله ناز ایله گدیرسن
آپاریلار بیزه سنی
(از سر چشمهآید دختر سرمه به چشم
چنان به ناز کوزه میبری
که عروسانه روی خانه ما)
به روزگار معاصر که میرسیم، دختر بولاغباشی در شعر - ترانه زلیم خان (شاعر تازه درگذشته آذری) دیگر به آن آهستگی نازآلود بر سر چشمه نمیرود. قلب شاعر را به دست گرفته و شتاب دارد، غافل از لغزش روسری توسط نسیم کوهسار:
آی بولاق باشینا تله سن گوزل
کونلومی الیمدن آل یواش یری
ترپنر یریندن داغلارین مهی
سوروشور باشیندان شال یواش یری
آب چشمههای چهارشنبهسوری معنایی خاص داشت. ما چندان از آن روزگار فاصله گرفتهایم که نگاه مردم آن عصر به آب و به طبیعت را نمیتوانیم بفهمیم و نمیدانیم دختران کوزه بر دوش چه معنایی بر آب چشمهها حمل میکردند. یکی از آنها که روزگار دخترانگی خود را به یاد میآورد، میگوید روز چهارشنبهسوری «عطر آب خانهها را پر میکرد». دیگری میگوید شبها پس از پایان مراسم چهارشنبهسوری در یکی از خانههای محله جمع میشدیم و تا صبح فال میگرفتیم و ترانه میخواندیم.
دختران بنفشهای تازه رسته را خطاب قرار میدادند و میخواندند:
بنفشهای بنفشه
سیزدن بیزه کیم دوشه؟
آدی گوزل اوزو گوزل مهین خانیم
چهارشنبهسوریهای آن ایام رنگ دخترانه داشت، نه فقط در جلوه بولاغباشی و دور آتش که در فالگوش ایستادنها؛ در ضربآهنگ انگشتریها در کاسههای آب چشمهها که با آن فال میگرفتند.
آن روزها را ما بر سر آن چشمهها جا گذاشتیم، دیگر نمیتوانیم «عطر آب» را بو بکشیم. دختران قبل از اینکه در غروب چهارشنبهسوری از روی آتش بپرند، «نیت» میکردند و از روی آب عبور میکردند. آن «آب» جدا از آن «نیت» نبود. جهان ما و طبیعت ما جدا از آن زبان و آن تصوراتی نیست که به کمک آن طبیعت را توصیف میکنیم. برای نجات آبها، جنگلها و مراتع در معرض مخاطره سخت به احیای همان نگاه نوروزی نیاز داریم، اما چگونه میتوان به آن روزگار بازگشت کرد؟
نوروز در انتظار معناسازیهای امروزی است: چگونه میتوان مفهوم آشتی نوروزی را گامی جلوتر برد و از آشتی در خانه و خانواده به یک آشتی بزرگتر در سطح حوزه عمومی و در گستره تمدنی نایل شد؟
به این سوال میاندیشیدم و درحال نوشتن این یادداشت برای روزآمد کردن مفهوم آذری نوروزهای آنسوی ارس به «رادیو اجتماعی» باکو گوش میکردم که فولکلورشناسی جوان به نام «سیفالدین رضا سوی» گفت:
«نوروز آشتی را مطالبه میکند. از دیدگاه فلسفی تمامی این پروسههای (فرآیندها) قهر کردن و منازعههای اجتماعی موجب فروپاشی جامعه میشود. عید که میآید نوروز از انسانها آشتی میطلبد. مسأله فقط قهر کردن در فضای زندگی روزمره نیست... نوروز فقط خانوادهها را آشتی نمیدهد، بلکه علاوه بر آن در منطقه ما، ملتهایی که در منطقه ما زندگی میکنند، نوروز در معنای حقیقی کلمه، عیدی است که ملتها را آشتی میدهد. این را فقط به خاطر اینکه به یک ملت نوروزی تعلق دارم، نمیگویم: در جهان هیچ عیدی نیست که همچون نوروز مرزها را پشت سر بگذارد و یونیورسال (جهانشمول) شود. یعنی این عید نوروز یک عید بشری است؛ بهویژه در این لحظه که منطقه ما یک منطقه ناآرام شده است، تمام جهان اسلام، با استفاده از تعبیر حسین جاوید (شاعر آذری که قربانی تصفیههای دوران استالین شد) میتوان گفت «شر حاکم شده است»، شر ما را تهدید میکند، ابرهای تیره آسمان منطقه ما را به احاطه خود درآورده، در این معنا به یک فرمول نیاز داریم که ملتها براساس آن با یکدیگر آشتی کنند. برای ایجاد جدایی میان انسانها و خلقها میتوان هزار بهانه یافت، لاکن برای برقراری آشتی میان این ملتها این عید فوقالعاده زیبای نوروز، عید فوقالعاده هومانیست، میتواند بهمنزله یک عید عموم بشری صلحآفرین باشد.»
(رادیوی اجتماعی، باکو، گفتوگوی پروانه نادر قیزی و سیفالدین رضا سوی، ٢٤ اسفند)
این همان سخنی است که سهشنبه گذشته در مراسم افتتاح نمایشگاه «آیین ملی نوروز» طنینافکن شد:
«جشن جهانی نوروز به شرط آنکه از حالت دولتی صرف خارج شده و سازمانهای مدنی و چهرههای هنری و ورزشی و نمایندگان و سفرای فرهنگی همه اقوام و ملتهای نوروزی را به زیر چتر فراگیر خود گرد آورد، میتواند هسته مرکزی یا آغازین یک همگرایی بزرگ منطقهای باشد.» بدون نهادسازی از نوروز یعنی بدون نهادمندی نوروز در ظرف نهادهای مدنی و بدون مکانمندی نوروز در مکانهای حوزه عمومی نمیتوان نوروز را به نوروز صلح و همبستگی بدل کرد. نوروز، برخلاف نوروزهای زیسته در کشورهای همسایه، هنوز عید «در خانه» است نه نوروز زیسته در حوزه عمومی و در ظرف نهادهای نوروزی. اینها را مینویسم و گوش به رادیو باکو دارم که فولکلورشناسی به نام «ایلچین غالب اوغلو» ضمن توضیح فلسفه نوروز و چهارشنبهسوری میگوید درست است که کلمه نوروز فارسی است اما «ماهیت نوروز، مایه نوروز، نوروز مال ماست» (بونو ماهیتی مایه سی بیزیمدیر). بهعنوان کسی که در همه این سالها در ایام نوروز رسانههای ملتهای همسایه و همچنین رسانههای خارج کشوری را رصد میکنم، جملات مشابهی را از ملیگراییهای رقیب در حافظه دارم که «از آن خودسازی» نوروز را به طریقی مشابه به گفتمان مسلط خود بدل کردهاند. در حقیقت این نیروی نرم نوروز بوده که در طول هزارهها امکانی برای خودسازی توسط اقوام و زبانها و هویت و ملتهای مختلف در حوزه تمدن اسلامی فراهم میکرده است. هر قومی میتواند نوروز را به طرز ویژهای از آن خود بداند اما نباید تقلیلگرایی کرد. تقلیلگرایی نوروزی آنگاه صورت میپذیرد که یک قوم و یک ملت نوروزی بودن خود را با «مطلقا نوروزی نبودن قوم دیگر» جمع کند. بحث درباره منشأ و «ماهیت اصلی» نوروز به جایی نمیرسد و به صلحسازی نوروزی کمک نمیکند. همه این اختلافها را میتوان به کناری نهاد یا به مورخان وانهاد و به جای آن به «اجراگری نوروزی» در یک قالب مشترک و چندملیتی و چندفرهنگی اندیشید.
چهارشنبهسوریهای-بولاغ-باشی-در-آنسو-و-اینسوی-ارس
12 26, 1394
by
واحد پژوهش"اردبیل مهد تشیع"event
10
واحد پژوهش"اردبیل مهد تشیع"
Written by: واحد پژوهش"اردبیل مهد تشیع"
واحد پژوهش"اردبیل مهد تشیع"
Date published: 12:00
10 / 10ScaleMaximum stars